مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
گـلزار خراسان شده صحرای قــیامت یـا کـرده بـه دل قــافـلـۀ داغ، اقـامـت از خون جگر دیدۀ معصومه چـو دریا وز درد و الم فاطمه را خـم شده قامت از داغ جـگـر بـر دل افـلاک شــراره وز غصّه به پیشانی هستـیست علامت پیـغام به معـصومۀ مـظـلومه رسـانـید کای شمسۀ دین، ای قـمر برج کرامت یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت ریزد به سما خونِ دل از چشم سـتاره خیـزد به فـک از جگر سنگ، شراره گــریم بـه جگـر پـارۀ پــیغـمـبر اکـرم کـز کیـنۀ مـأمـون، جگـر او شـده پاره بـر لعـل لـبـش زمـزمـۀ، وا ولـدا بـود در حجرۀ در بسته به او داشت نظاره معصومه عزادار رضا گشت به جنّت افسوس که شد داغ دلش تـازه دوبـاره یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت افتاده جـهان همچو خراسان به تـلاطم شد کـشته غـریب الغـربا حجّـت هشتم زن های خـراسان همه گـویند به تلاطم خـونـاب جگـر ریخـته از دیـدۀ مـردم هـستی هـمه از ناله شـده شعـلۀ فـریاد لب بـسـته کـتـاب الله نـاطـق ز تـکـلّـم افسوس که کشتند رضا را به خراسان وز گریۀ معصومه قـیامت شده در قم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت در طوس رسد نـالۀ زهـرای حـزیـنـه مـادر بـه سـراغ پــسـر آمد ز مـدیـنـه بنـشـسته به رخـسار تـقی گـرد یتـیمی دردا که رضا کشتـه شده از ره کـیـنه این داغ جگر را به جگر نیست نظیری این محشر غم رابه جهان نیست قرینه یا فـاطمه اخـت رضـا دخـتـر مـوسـی برخیز و بزن دست الم بر سر و سینه یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت کـشـتـنـد غـریـبانـه غـریـب الغـربا را مـحـبـوب خـدا بـضـعۀ پیـغـمبر ما را بردند به خـوناب جگـر اهـل خـراسان بر شـانۀ خود چـوبۀ تـابـوت رضا را ای اهـل ولا خـون دل از دیـده بـبارید کز زهر جفا کُشت عـدو شمس ولا را با خواهر او حضرت معصومه بگوئید از سوز درون تسلیت این روز عزا را یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت |